فهرست مطالب

خردنامه صدرا - پیاپی 74 (زمستان 1392)

نشریه خردنامه صدرا
پیاپی 74 (زمستان 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/12/26
  • تعداد عناوین: 9
|
  • سرمقاله
    صفحه 3
  • ملاصدرا و علم کلام
    استاد سید محمد خامنه ای صفحه 5
    ملاصدرا و حکمت متعالیه بعنوان شخصیت و مکتبی که توانست تعارضات ظاهری علوم مختلف اسلامی را کنار بزند و به لب مشترک آنها دست یابد و آنها را در کنار هم و یاور هم قرار دهد، دریچه نوینی در علم کلام نیز گشود.
    صرفنظر از عقاید کلامی ملاصدرا و پاسخهای وی به اشکالات دیگران، نگرش او به تاریخ علم کلام و متکلمان نیز بخودی خود حائز اهمیت است. او معتقد است متکلمان غیر امامیه، راه و روش درست کلام و منشا حقیقی معارف کلامی که همانا معارف اهل بیت(ع) است را گم کرده اند و بر آنان تاسف میخورد که بر اشتباه خود اصرار و پافشاری دارند و بهمین دلیل نه خود، خود را متکلم میداند و نه با وجود اینکه مباحث کلا می متعددی در آثار وی مطرح است میتوان او را متکلم نامید.
    اگر تاریخچه و سیر علم کلام را بررسی کنیم تا حد زیادی نگرش و عقیده ملاصدرا تایید میشود.
    کلیدواژگان: علم کلام، کلام شیعی، معتزله، اشعریه، معارف اهل بیت، حکمت متعالیه
  • بازتاب تمثیل سایه و آیه» مدالظل در حکمت متعالیه
    مهدی زمانی صفحه 9
    نقش تمثیل برای بیان حقایق مابعدالطبیعی در حکمت متعالیه بسیار برجسته است. در این مقاله با روش توصیفی تحلیلی به تمثیل سایه (ظل) و بازتاب آیه» ظل (الم تر إلی ربک کیف مد الظل) و نتایج آن در آثار ملاصدرا و پیروان مکتب وی خواهیم پرداخت. تبیین رابطه عالم با حق تعالی بر اساس اضافه قیومیه شکل میگیرد و بر اساس آن، عالم ظل خداوند است و وجود مستقل و مکتفی بذات ندارد. انسان کامل، همچون تجلی همه صفات حق، ظل خدا و خلیفه اوست. افزون بر این، هر مرتبه از مراتب وجودی آدمی سایه مرتبه برتر است.
    ملاصدرا از رابطه سایه و صاحب سایه برای تبیین اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، وجود منبسط الهی، برهان صدیقین، تجلی جلال و جمال و نسبت میان علت و معلول بهره های فراوانی برده است. از دیدگاه او ظل (نمود) همچون برزخی میان بود (نور) و نبود (ظلمت)، کلیدی برای گشودن و درک برخی از مسائل عمده خداشناسی، کی هان شناسی و انسان شناسی است. نفی استقلال وجودی، حکایتگری و نمایندگی، دلالت و راهنمایی، استتار و اختفا، گسترش و امتداد، تناظر میان اجزاء، تلازم و معیت، اتحاد و یگانگی و رجوع به اصل، از مهمترین وجوه تمثیل سایه است که ملاصدرا در تبیین مسائل اساسی حکمت خویش از آنها بهره میگیرد.
    کلیدواژگان: حکمت متعالیه، آیه ظل ممدود، رابطه حق و خلق، اصالت و اعتباریت، تمثیل سایه
  • فضیلت از دیدگاه ملاصدرا
    زکریا بهارنژاد صفحه 23
    بلحاظ تاریخی، نظریه فضیلت نسبت به دیگر نظریه های مطرح در باب اخلاق از سابقه بیشتری برخوردار است و در سیر تاریخی خود، دچار تغییرات و تحولاتی شده است. سوفسطائیان نخستین متفکرانی بودند که این اصطلاح را بکار برده اند لیکن مقصود آنها از تحصیل فضیلت، فضیلت سیاسی بود. سپس سقراط آن را به حوزه اخلاق (فضائل نفسانی) وارد کرد و با معرفت یکسان انگاشت. در دوره بعد، ارسطو قلمرو آن را به فضائل عقلانی توسعه داد و عموم مشائیان نظر وی را با اندک تفاوتی پذیرفتند. ویژگی اصلی اخلاق مشائی ارسطویی درباره مسئله فضیلت، مبتنی بر انسان محور بودن، تفکیک اخلاق از دیانت و محور قرار گرفتن ماهیت است. در این دیدگاه، فضیلت کیف نفسانی است که بر نفس عارض میگردد.
    تحولی که این نظریه در دیدگاه حکیم ملاصدرا پیدا کرده اینست که اولا، آن را بر اساس خدامحوری قرار داده است، یعنی کسب فضیلت علاوه بر تبیین رابطه انسان با سیاست و حکومت و همنوعانش (رابطه» انسان با انسان)، بیانگر رابطه عمیق انسان با خداست. کسب فضیلت ابزار و وسیله قرب به خدا و دست یافتن به سعادت ابدی است. فضیلت از دیدگاه ملاصدرا، اولا یک حقیقت مشکک است که عالیترین مرتبه» آن معرفت و ایمان به خداست. ثانیا، فضیلت، ناظر به تبیین رابطه شریعت با سیاست است و از این طریق با دیانت ارتباط پیدا میکند و با دین رابطه یی تعاملی دارد. ثالثا، نظریه ملاصدرا در باب فضیلت، مبتنی بر وجودشناسی است. از نظر او مفهوم فضیلت مانند مفاهیم سعادت، کمال و خیر، یک مفهوم وجودی است و در پرتو اصالت وجود قابل فهم و درک است.
    این مقاله ضمن بررسی انواع فضیلت، رابطه فضیلت با صفات خیر، سعادت و کمال، موانع نیل انسان به فضائل و کمالات و نیز تفاوت روش ملاصدرا با مشائیان در اینباره، به بررسی موضوع براساس دیدگاه ملاصدرا میپردازد.
    کلیدواژگان: فضیلت، فطرت ثانی، وجود شناسی، حریت نفس، کمال، سعادت، خیر
  • درآمدی بر فلسفه، مدیریت و سبک زندگی (از منظر ملاصدرا)
    طوبی کرمانی صفحه 43
    ضرورت وجود یک نظام مدیریتی برای جوامع بشری، موجب ظهور نظریات مختلف و گاه متعارض شده است. از سوی دیگر هر نظریه مدیریتی، مولود نوعی معرفتشناسی است که بر مبنای اندیشه های جهان شناسانه و انسان شناسانه دانشمندان مختلف و غایات مرتبط با آن نوع معرفتشناسی شکل گرفته است. این پژوهش در صدد بررسی بهترین مدل مدیریتی برای ایجاد بهترین شیوه زندگی از نگاه ملاصدراست. این نوع مدیریت که در ادبیات فلسفی ملاصدرا گاهی بپیروی از گذشتگان، رئیس مدینه و گاهی بر اساس ادبیات دینی، ولایت نامیده شده است، قسمی از اقسام حکمت عملی است. در نگاه ملاصدرا، تنها نظام «فلسفی دینی» است که درصدد پیریزی مدل مدیریتی خاص بر محور وجود متعالی خداوند و تمدن توحیدی است؛ بر این اساس که عبودیت و توحید1، محور هستی و سبک و شیوه زیست آن، اعتدال2 و نظم و تقوی است3. در این تمدن، انسانها هویت خاص یافته و زندگی نیز معنایی ویژه دارد زیرا جنس نگرش به هستی، دنیا و هدفمندی آفرینش و معناداری زندگی، اقتضای انسان خاص، دنیای خاص و مدیریت و زیست خاصی دارد. تلازم همیشگی «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» در این تمدن توحیدی، حکایت از وابستگی مبانی نظری و عملی (حکمت نظری و عملی) در ساختار این تمدن توحیدی دارد. از اینرو، دقت در نوع نگاه ملاصدرا به این دو حکمت و کارکردهای آن برای فهم معنای زندگی و سبک و شیوه و مدیریت آن نیز، ضروری خواهد بود.
    کلیدواژگان: فلسفه، تمدن توحیدی، معنای زندگی، مدیریت ولایی، سبک زندگی
  • تحلیل معناشناختی الزام اخلاقی از منظر علامه طباطبایی
    عباس گوهری، پیمان صفری صفحه 61
    یکی از مهمترین نظریات در حوزه فرا اخلاق و درباره تحلیل معناشناختی الزام اخلاقی، نظریه اعتباریات علامه طباطبایی است. از نظریه مذکور تفسیرهای مختلف و بعضا متناقضی ارائه شده است. در این نوشتار، دو خوانش و تفسیر مهم از این نظریه مورد بررسی قرار گرفته است. طبق تفسیر اول، مفاد بایدهای اخلاقی، ضرورت اعتباری و مجازی است؛ بطوریکه فاعل اخلاقی نسبت امکانی خود و فعل اخلاقی را بنابر مقاصدی، بمنزله نسبت وجوبی جعل و اعتبار میکند. طبق تفسیر دوم، اعتباریات در نظر علامه همان معقول ثانی فلسفی است و بنابرین بایدهای اعتباری اخلاقی، درواقع، مجازی و اعتباری بالمعنی الاخص نیستند بلکه ضرورتهایی تکوینی هستند که دارای منشا انتزاع عینی در خارج است. تفسیر اول عمدتا به اصول فلسفه و رسائل سبعه و تفسیر دوم به برخی فقرات پراکنده در المیزان و رساله الولایه مستند شده است.
    در این نوشتار و در مقام داوری و ارزیابی، تفسیر اول از حیث انتساب به علامه قویتر و صحیحتر دانسته شده است. از حیث مطابقت یا عدم مطابقت با واقع و میزان انسجام درونی نیز، موضع نوشتار حاضر اینست که نظریه اعتباریات علامه طباطبایی فاقد دلیل، ناسازگار با شهودهای انسانی، خودشکن و فاقد مانعیت میباشد. در نهایت بنظر میرسد نظریه» علامه درباره تحلیل معناشناختی الزام اخلاقی ناتمام بلکه نادرست باشد.
    کلیدواژگان: معناشناسی اخلاق، الزام اخلاقی، باید و نباید اخلاقی، علامه طباطبایی، اعتباریات
  • بررسی انتقادی دیدگاه لایب نیتس پیرامون نفس، با رویکرد حکمت متعالیه
    فروغ سادات رحیم پور، مهدی گنجور صفحه 77
    بخش گسترده یی از واکاوی ها و جستارهای فلسفی حکما و اندیشمندان در تاریخ فلسفه، مربوط به ماهیت نفس و چگونگی ارتباط آن با بدن است. اندیشه ورزان این عرصه از صدر تا ذیل و از شرق تا غرب، همه بنوعی به این ساحت گام نهاده و نظریه پردازی نموده اند. در این میان، رویکرد لایبنیتس به مسئله نفس و بدن تامل برانگیز و البته قابل نقد است. آثار و مکاتبات او حکایت از دو رهیافت متفاوت «تمایزانگاری» و «یگانه انگاری» در حل معضل رابطه نفس و بدن دارد. تعریف نفس و بدن بر اساس موناد شناسی، مسئله تجرد و روحانیت نفس، اعتقاد به ازلیت و قدم نفس و تبیین دو رهیافت متفاوت وی در مسئله ارتباط نفس و بدن، از مهمترین مسائل مورد بحث در اندیشه او است. در این مقاله سعی داریم ضمن طرح دقیق مسئله، به بیان آرا و نظریات لایبنیتس درباره نفس و رابطه آن با بدن، با نگاهی انتقادیبر اساس مبانی حکمت متعالیه بپردازیم.
    کلیدواژگان: موناد، نفس، بدن، تمایزانگاری، یگانه انگاری، لایب نیتس، حکمت متعالیه
  • دامنه مهجوریت دلالت التزام نزد منطقدانان مسلمان
    حسین رشیدزاده، احد فرامرز قراملکی، نادیا مفتونی صفحه 97
    مسئله مهجوریت دلالت التزام را برای نخستین بار ابن سینا مطرح کرد و منطقدانان پس از وی آن را بمنزله یک مسئله منطقی مدون کردند و در نتیجه دیدگاه های مختلف بمیان آمد. این دیدگاه ها بترتیب فراگیری و شمول عبارتند از: مهجوریت در زبان بطور کلی، مهجوریت در زبان علم و مهجوریت در حد تام که بترتیب توسط غزالی، ابن سهلان ساوی و طوسی ارائه شد. مهجوریت دلالت التزام صرفا یک توصیف زبانی نیست بلکه بصورت یک ضابطه و توصیه است؛ کاربرد دلالت التزام در تفاهم یا علم و...مجاز نیست. در این مقاله پس از گزارش و نقد آراء منطقدانان، دیدگاه چهارمی بعنوان دیدگاه مختار پیشنهاد میشود. بر اساس این دیدگاه، دلالت التزام در زبان علم و نیز در مقام بیان تکالیف فقهی، حقوقی و اخلاقی مهجور است. امروزه برخی از روانشناسان با اخذ مولفه صراحت در سبک ارتباطی قاطعانه بنحوی دیدگاه نخست را احیاء کرده اند.
    کلیدواژگان: مهجوریت دلالت التزام، لوازم بین و غیربین، تناهی و عدم تناهی لوازم، عقلی بودن لوازم
  • ابن عربی و نظریه» «تقلید از خدا»
    نفیسه اهل سرمدی، مریم سادات ایزدی صفحه 115
    علم، در اندیشه ابن عربی شناخت ذات اشیاء است. بعقیده او تنها خداوند است که میتواند اشیاء را بالذات و بدون وجود امری زائد بشناسد و لذا جز خداوند، همگان علمی تقلیدی خواهند داشت. چنین است که تقلید، رکن اساسی معرفتشناسی ابن عربی را تشکیل میدهد. او بلحاظ محدودیتهای قوای ادراکی، اصابت آنها به حقیقت را اتفاقی دانسته و لذا تقلید از خدا را اولی از تقلید از قوای ادراکی میداند.
    تقلید از خدا که چکیده نظریه معرفتشناسی شیخ اکبر است، بمعنای آنست که انسان به حذف وسائط وساطت قوای ادراکی و وساطت ظواهر اشیا در امر شناخت بپردازد و بدین طریق با ذات اشیا مواجهه مستقیم پیدا کند. این نظریه که نوشتار حاضر، ادعای پرداختن به آن را دارد بر مبنای انسان شناسی شیخ استوار است. در این مقاله در نظر داریم به این نظریه معرفتشناختی نگاهی ژرف داشته و پس از پرداختن به معنا و مفهوم دقیق آن و اهمیت و مراتب آن، به بیان شرایط و ویژگی های تقلید صحیح در نظر ابن عربی بپردازیم. ذکر این نکته ضروری است که تقلید، در عرفان ابن عربی آنگاه نظریه یی معرفتشناختی قلمداد می شود که وصفی برای عقلا و اهل خرد باشد. این تقلید در بستر سلوک بسوی خداوند شکل میگیرد و انسان را تا تشبه به حضرت باری بپیش میبرد تا آنجا که جهانی شود عقلی، مضاهی جهان عینی.
    کلیدواژگان: تقلید، معرفت، وحی، انسان شناسی، عبودیت، عقل